در ادبیات، شهر جای شر است



به گزارش ()، آراز بارسقیان در برنامه «میز داستان» شبکه اینترنتی کتاب دربار رابط انسان با شهر، بیان کرد: طبق نظر افلاطون رابطه انسان با شهر در اصل رابطۀ روح با محیط است که به آن رابطه روح و شهر می‌گویند. این قضیه کشف خاصی نیست اما افلاطون که فیلسوف سیاسی است در تلاش است که آن را به سمت سیاست سوق دهد. حال ما باید چه کاری انجام دهیم که این شهر رابطه‌اش با ما خوب شود؟ پس مفهومی که به آن پرداخته می‌شود هم قدیمی است و هم 2500 سال است که پا برجاست.  حتی اگر انسان به کُره ماه برود، شهرسازی می‌کند و همچنان رابطۀ انسان با شهر وجود خواهد داشت.

وی با اشاره به تفاوت رابطه شهر و روستا، اظهار کرد: اصلی‌ترین تفاوت این دو روابط، دادوستد آن است. ما در اینجا یک میانجی بزرگ به نام پول داریم که روابط شهری انسان‌های غریب را می‌سازد. در شهر اجتماعی وجود ندارد و اگر هم در آن وجود داشته باشد، اجتماع‌های کوچکی هستند که به چشم نمی‌آیند. در این اجتماعات بزهکاری، نقطه مثبت، نقطۀ منفی و غیره وجود دارد که روابط شهری را می‌سازد و کتابی که درباره این موارد صحبت کند، روابط شهری است.

این نویسنده درباره نگاه دینی و معنوی به شهر، گفت: این نگاه بسیار ساده‌ای است و متمایز از دین نیست. قابیل که قاتل برادر خود است در کتاب مقدس بنیان‌گذار شهر است. یک قاتل شهری را بنیان می‌گذارد که فی نفسه شهر جای شرّ و روستا جای خیر است. به همین دلیل است که بیشتر داستان‌های پلیسی را در شهر داریم و وظیفه کارگاه در داستان شهری آن شرّی است که به لحاظ معنوی و دینی به آن می‌اندیشد. شهرها اصولاً مکان‌های بسته‌ای هستند و هر خانه‌ای برای خود دیوار و امنیتی پنهان دارد و یکی از خصوصیاتی که می‌توان برای ادبیات شهر در نظر گرفت، ادبیات شرمحور است.

وی با اشاره به نفی و رد شهر، بیان کرد: ما در ادبیات فارسی خود شهر را نفی وآن را جدی نگرفتیم. همه شهر رابطۀ روح و شهر نیست و زمان‌هایی پیش می‌آید که در شهر با جنگ شهری روبه‌رو هستیم و ترجمه آن طاعون است که رابطه‌اش با شهر یکسان و شهر تنها مکانی است که طاعون در آن خود را نشان می‌دهد.  

بارسقیان در پایان، گفت: ما رمانی که طاعون‌وار و بخشی از ذهنیت ادبیات شهری باشد، نداریم. به همین دلیل ما شرّ در شهر را تجربه نکرده‌ایم و گویی اصلاً شرّی در شهر وجود ندارد، در حالیکه شهر پر از شرّ و آشوب است. شهر متغیرتر از روح انسان که امری تغییرپذیر و رو به توسعه است و روحیۀ انسان به تبع آن تغییر می‌کند.