همزمان با انتشار قسمت دوم، نوزدهمین سوگواره هنر و حماسه با شعار «تو را نیز عاشورایی است» در پردیس باغ ملی دانشگاه هنر برگزار میشود.
در این پادکست بریدههایی از کتاب «فتح خون» مرتضی آوینی بازگو میشود.
اپیزود دوم این پادکست، «مناظره عقل و عشق» نام دارد و گوینده این قسمت سیما سادات تقوی است.
فصل سوم
مناظره عقل و عشق
صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد . خدایا ، چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی؟ راهی که آن قافلۀ عشق پای درآن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر میخیزد و اگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد و چهل و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفتهاند؟
الرحیل! الرحیل!
اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را!
اکنون بنگر حیرت عقل را و جرئت عشق را!
بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند.
راحلان طریق عشق میدانند که ماندن نیز در رفتن است . جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی و این اوست که ما را کش کشانه به خویش میخواند .
عجبا ! امام مأمن کرۀ ارض است و اگر نباشد ، خاک اهل خویش را یکسره فرو میبلعد و اینان برای او امان نامه میفرستند… و مگر جز در پناه حق نیز مأمنی هست؟ عقل را ببین که چگونه در دام جهل افتاده است! و عشق را ببین که چگونه پاسخ میگوید :«آن که مردم را به طاعت خداوند و رسول او دعوت میکند هرگز تفرقه افکن نیست و مخالفت خدا و رسول را نکرده است. بهترین امان، امان خداست و آنکس که در دنیا از خدا نترسد ، آنگاه که قیامت برپا شود در امان او نخواهد بود و من از خدا میخواهم که در دنیا از او بترسم تا آخرت را در امان او باشم»
یاران! این قافله، قافله عشق است و این راه که به سرزمین طف در کرانه فرات میرسد، راه تاریخ است و هر بامداد این بانگ از آسمان میرسد که : الرحیل ، الرحیل . از رحمت خدا دور است که این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد.
این دعوت فیضانی است که علی الدوام زمینیان را به سوی آسمان میکشد و … بدان که سینهی تو نیز آسمانی لایتناهی است با قلبی که در آن چشمهی خورشید میجوشد و گوش کن که چه خوشتر نمیدارد در تپیدن؛ حسین، حسین، حسین، حسین. نمیتپد، حسین، حسین میکند.