برای ترویج قصه‌های قرآنی بین کودکان، ابتدا باید پدر و مادر قصه قرآنی بخوانند



الهام دارابی در گفت‌وگو با خبرنگار () در پاسخ به این سؤال که «معجزه حضرت محمد(ص) کتاب قرآن کریم بوده و قرآن پر از قصه و داستان است. در گذشته از این قصه‌های قرآنی یا شبیه به آنها خیلی بیشتر از حالا برای بچه‌ها گفته می‌شد و درواقع خیلی از بچه‌های امروز چیزی از قصه‌های قرآنی نمی‌دانند. شما به عنوان قصه‌گو و کسی که در زمینه قصه و قصه‌گویی سال‌ها فعالیت کرده‌اید چه راهکاری در نظر دارید که قصه‌های قرآنی بار دیگر در خانواده‌ها رایج شود؟» بیان کرد: اول از هر چیز خیلی خوشحالم که روی این موضوع تمرکز کرده‌اید و این روز و روزها را به شما تبریک می‌گویم و بعد باید بگویم که مسئله اصلی این است که ابتدا باید باور کنیم قصه و قصه‌گویی ابزاری برای این کار است و بعد کاربردش را طراحی کنیم. شما اگر یک وسیله‌ای داشته باشید مثل بادبزن و درکش نکنید که این ابزاری است برای تولید باد و سال‌ها هم در خانه نگه‌اش دارید، به چه دردی می‌خورد؟ این علم قصه‌گویی در سینه ما هست؛ همه ما به طور ذاتی و درونی قصه‌گویی را بلدیم و در قصه زندگی می‌کنیم. از صبح که بیدار می‌شویم تا شب داریم در قصه زندگی می‌کنیم و برای همدیگر از همه‌چیز خاطره می‌گوییم؛ ولی حواس‌مان نیست این چیزی که داریم می‌گوییم ابزاری تربیتی است به عنوان قصه. بعد می‌توانیم برای آن محتوا طراحی کنیم.

وی افزود: خانواده‌ای که دوست دارد فرزندش با اسطوره‌ها، احادیث و داستان و روایت‌های قرآنی آشنا شود، اگر این ابزار را درک کند می‌تواند درست از آن استفاده کند. اولین گام چیست؟ در خانواده‌هایمان چندنفر از پدرها و مادرها آشنا هستند با قصه‌های قرآنی؟ خیلی کم. باید اول خودمان را مجهز کنیم. پدرها و مادرها مطالعه داشته باشند و قصه‌های قرآنی بخوانند. حالا که قصه قرآنی را خواندید، مثلا قصه «نمل» قصه قشنگی است، قصه «ابابیل» قصه قشنگی است و قرآنی است؛ اما چطور تعریف کنیم برای بچه‌ای که در جهان امروز دارد زندگی می‌کند با این همه مدرنیته و تکنولوژی و سریع‌بودن؟ برای بچه‌ای که ذائقه‌اش امروزی است، اگر بخواهیم قصه قرآنی را با روش‌های سنتی و مستقیم‌گویی تعریف و منتقل کنیم، قطعا پذیرایش نیست.

این قصه‌گو ادامه داد: ما می‌توانیم بدون اینکه تحریف کنیم و اصل ماجرای قصه در قرآن را زیر سؤال ببریم، دید جدیدی به قصه‌های قرآنی داشته باشیم؛ یعنی تا دیروز داشتیم قصه عنکبوت و زندگی پیامبر را می‌گفتیم که پیامبر ما این کار را کرد و از پیامبر ما در آن غار، یک عنکبوت محافظت کرد، حالا بیاییم زاویه دیدمان را عوض کنیم به آن شکلی که بچه‌ها دوستش دارند. مثلا قصه عنکبوتی را بگوییم که وقتی متولد شد با خودش گفت با همه عنکبوت‌های دنیا فرق می‌کنم و باید تارهایم را طلا بگیرند. منظورم این است که تغییر زاویه‌دید نیاز کودک امروز است که تنوع‌طلب هم است. چیزی که بچه‌های امروز خیلی دوست دارند با آن کلنجار بروند، حس کنجکاوی است. کودک امروز یک کودک کنجکاو است؛ کودکی که با جست‌وجو کردن همه‌چیز را در می‌یابد. او کودک دانایی است. برای کودک امروز باید متناسب با خودش قصه گفت. باید به بخش کنجکاوی‌اش بپردازیم اینکه به او بگوییم تو فکر می‌کنی چطور می‌شود یک سپاه فیل را شکست داد و بگذاریم او راهکارهایش را بگوید و با او بازی کنیم. قصه‌های قشنگی داریم؛ ولی متأسفانه کسانی که قصه‌های قرآنی را برای بچه‌ها تعریف می‌کنند، مستقیم‌گویی می‌کنند و به سمت پند دادن می‌روند؛ در صورتی که نباید پایان قصه را برای کودک پندآموز کنیم و نباید ما پند قصه را بگوییم؛ ذات قصه خودش پندش را منتقل می‌کند.

دارابی راهکار بعدی خود را این‌طور ارائه داد: حالا از این‌ها گذشته، راهکار دیگری وجود دارد؛ بچه‌ها عاشق بازی هستند، چرا برایشان بازی طراحی نکنیم؟ چرا وقتی داریم برایشان قصه می‌گوییم از بازی استفاده نکنیم؟ لبخند و شادی خواسته بچه‌ها است. ما حتی وقتی داریم غمگین‌ترین قصه قرآن را برایشان می‌گوییم می‌توانیم بازی‌ای با آنها انجام دهیم. ما باید نیاز آن بچه را برطرف کنیم؛ یعنی درواقع انگیزه شنیدن در او ایجاد کنیم. این‌ها به نظر من راهکار خوبی هستند برای اینکه کودک را تشویق کنیم قصه قرآنی گوش دهد؛ اما یادمان باشد اول از هرچیز ما باید قصه قرآنی را وارد زندگی‌مان کنیم. قرآن این‌قدر جاذبه دارد که اگر وارد زندگی کسی شود آن زندگی به شکل زیباتری جلو خواهد رفت. پدرها و مادرها نباید از قصه‌های قرآنی غافل شوند؛ چون همان‌قدر که آن کودک نیاز دارد، زندگی شخصی ما آدم‌ها نیز برای رشدکردن و بهتر جلو رفتن به قصه‌های قرآنی نیاز دارد. نیاز داریم این قصه‌ها در زندگی‌مان جاری شود؛ قرآن جز مهربانی، عشق و دوست‌داشتن نیست و سراسر مهرورزی است.

این مدرس و فعال قصه‌گویی در پایان افزود: یکی از قشنگ‌ترین قصه‌های زندگی، قصه سرنوشت و زندگی پیامبر اکرم(ص) است که چه‌طور مبعوث می‌شوند و چه اتفاقاتی برایشان می‌افتد. آرزو می‌کنم والدین ما این‌قدر به دنبال ابرقهرمان‌ها در دنیای مجازی و قصه‌های آن‌ور آب نباشند و ابرقهرمان‌های واقعی که زندگی‌شان سراسر ماجرا بوده بیشتر از این‌ها شناخته شوند مثل پیامبر(ص) و ائمه(ع).